نتایج جستجو برای عبارت :

متاسفم برای همه مون

امروز یکی همه ی غلطایی ک کرده بودمو کوبید تو صورتم...^^اومدم اعتراف کنم شاید بار گناهم سبک شهمن...پاک نیستم...هرزه تر از اونیم ک فکرشو کنین...الانم دارم تاوان آه کساییو میدم ک...دلشونو شکستم......جیمین شی...منو ببخش...با تو بیشتر از همه بد کردم...کوثر...لیندا...و...خیلیای دیگه...آره خیلیای دیگه...واسه همه ی دروغای کثیفم متاسفم...واسه...قایم شدن پشت نقاب بی گناهی...متاسفم...واسه حماقتام متاسفم...واسه خودخواهیام...نامردیام......
انشای بسیار زیبای یکی از دوستام، حتما بخونیدش!
مستی به وقت نیمه شب
درست در تکاپو برای یافتنی اوجی دردناک برای این سری که گرمای پرواز بر فراز نوشته را بال بزند و بعد در نقطه ای که انتظارش را ندارید با ترس سقوط آشنا کند.

ادامه مطلب
"متاسفم، شما در دوره‌ی بدی با من مواجه شده‌اید."
این خلاصه‌ی تمام حرف‌هایی هست که باید می‌زدم و نمی‌زدم.
متاسفانه تمام آدم‌های دور و برم، آن‌هایی که می‌خواهم و باید، راه گفت‌وگو و تخلیه‌ی روحی را به شدت مسدود کرده‌اند و من هر لحظه بیشتر در باتلاق انزوا فرو می‌روم.
متاسفانه تمامی‌ دوستان صمیمی‌ام که تا چندی پیش بیشتر وقتشان با من می‌گذشت و اشک و لبخندشان گوشه‌ی بغل خودم بود، وارد مرحله‌ای از زندگی‌شان شده‌اند که من دیگر اصلا اولو
واقعا برات متاسفم... 
واقعا متاسفم.. 
چرا وجودت از روی زمین پاک نمیشه؟
چرا اینقد وجودت شیطانی شده؟
حالم بهم میخوره ازت.. حالم بهم میخوره ازت!
فقط کاش بشه زودتر خدا رو ملاقات کنی چیزاییکه لیاقتته نوش جونت بکنه
خواهش میکنم زودتر
بابا لنگ درازِ کوچولوم؟
واقعا ازت متاسفم ولی من دیگه هییچ حسی بت ندارم
نمیدونم چرا اما تو قلبم دفن شدی عزیزم
نمیتونم بگم چرا یا چجوری، اما دیگه مهم نیستی، ناراحتم، از اینکه دیگه دوست نداشته باشم ناراحتم ولی خب تو دیگه نیستی کوچولوم :)
 فرار میکنم از این موقعیتتلاش های مصر و مکررش برای بوسیدنو همزمان زمزمه های "خیلی دوستت دارم"نه طاقت ماندن دارم و نه پای رفتننه اینجانه آنجامعجزه لازم دارم................تو قرار بود معجزه کنی واسم، معجزه ای به اندازه ی بزرگیتپس چرا بدتر کردی
........      
دیگه نمیتونم حتی ببوسمشیه چیز خیلی کوچیکیا شایدم بزرگمتاسفمواسه انقدر بد بودنمواسه قدرتو ندونستنبه خدا نمیدونم باید چکار کنمخیلی متاسفم واسه همه چیزواسه بودنم تو زندگیت...............جهان من آشوب است
من مثل شب های گذشته خواب خوشبختی ندیدم، متاسفم. کنار هم بودن یک رویا نبود، یک انتخاب بود از جانب شما، متاسفم که من نبودم. دو روز پیش وقتی هوا در حال تاریک شدن بود روباه مکار مزرعه آمد کنارم لب رودخونه نشست و گفت: انسان ها دو جوراند. ادمهای که بد اند و حیله خوب بودن بلدند و ادمهای که خوب اند و از خوب بودنشون ناراحت اند. گاهی می توان تاسف جوجه گنجشکی خورد که بعد از اولین پرواز، باد شدید امد و به صخره خورد. من بادِ بودم که مقصر شناخته شد! و شما صخره ا
دانلود آهنگ متاسفم برات ای دل ساده از محسن چاوشی
آهنگ غمگین و احساسی از محسن چاوشی اجرای بیادماندنی متاسفم برات ..
متن آهنگ متاسفم برات + دانلود
کوله بار آرزوهات روی دوشت
تا کجاها رفتی با پای پیاده
رفتی و به هرچی خواستی نرسیدی
متاسفم برات ای دل ساده
دل به هرکی دادی از سادگی دادی
زندگیتو پای دلدادگی دادی
هرجا که دیدی چراغی پر فروغه
تا بهش رسیدی فهمیدی دروغه
دانلود آهنگ متاسفم برات ای دل ساده از محسن چاوشی
عاشقو خسته و غمگین و پریشون
دل بیکس
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.
می خواستم به آرامی بهت بگویم اما ترسیدم اصلا حرفهایم را نمی شنوی! متاسفم که دوست دارم. متاسفم که نمی توانی دوستم داشته باشی. برای خودم اشک می ریزم، اما می گویند: تمام خواهد شد. شاید آب چشمهایم اما با خاطره ات چکار کنم؟! متاسفم که می روی. متاسفم که دیگه تو را نخواهم دید. متاسفم، رها کردنم اینقد لذت بخش بود. متاسفم، ترک کردنم اینقد زود بود. بگذارید بگوید: او عاشق خود من نیست. بگذارید من عاشق باشم و در آن بسوزم. اگر داخل کافه، کتابخونه دیدینیش بگید:
چند وقتی بود که میشناختمش؛ سنش بالای ۶۰ سال بود هر وقت منو می دید لبخند می زد از کیف زرد رنگ و رو رفتش که آرم پست رو داشت یه دسته ی کوچیک گل سفید در میاورد و می داد دستم بعد دستی به سرم می کشید و می گفت : مثل این گل ها با طراوتی!سنش هی بالاتر رفت ؛ تبدیل شده بود به پستچی آشفته ای که روز به روز خسته تر میشد یکی از همون شبا بود که زنگ در خونمونو زد ؛ لبخندش از همیشه کمرنگ تر شده بود بعد از دادن یه دسته گل سفید گفت : بهش بگو متاسفم گفتم: به کی؟یکم فکر کرد
تو می خواستی بهترین باشی! بعله قبول دارم که واقعا خواستی اونی باشی که می خوای ولی نتونستی.تو به خودت سخت گرفتی. هرشب قبل از خواب به خودت قول دادی، کلی برنامه ریزی کردی و امیدوار بودی، ولی هرروز همین آش و همین کاسه بود و تو بابت شکستت از خودت متنفر شدی، به خودت توهین کردی و ناراحت شدی و حسرت خوردی.تو روزهای زیادی مثل آدم های افسرده زندگی کردی چون زندگیت اونطور که توی فیلم ها نشون میده و مثل زندگی بقیه آدمهای موفق تو دنیای واقعی میبینی، نبوده. تو
رفتم چیزی که لازم داشت و بهش بدم، عذرخواهی رو...ولی فهمیدم مثل همیشه مامانم بیشتر از همه لازمش داشته، از این لحاظ خیلی شبیه باباس...اونم عذرخواهی براش اولویت زندگیه، حالا هر شکلی که می خواد باشه ، زورکی، با اراده، بی اراده...
تصمیم داشتم دیگه آروم باشم، کاری که خواستن بکنم که تموم شه،،،دیگه این چند روز آروم بگذره ...واسه همین رفتم عذرخواهی کردم ...خوشحال شد از عذرخواهیم ...وای که اون لحظه چقد متاسفم بودم براش ولی بعد گفت عذرخواهی واسه چی؟‌ من بای
سلام دوستان عرفان اوجاقلو هستم،بزودی فعالیت در صفحات مجازیمو شروع میکنم.اگه دیدید زیاد پست نمیزارم و در این زمینه فعال نیستم به دلیل اینه که زیادی خوشم نمیاد و فقط در راستای انجام کارام از فضای مجازی و اجتماعی استفاده میکنم و معتقدم فقط وقتم رو میگیره؛باز شما به بزرگی خودتون ما رو ببخشید ضمنا نظرات توی صفحه اینستاگرامیم رو دیدم و فهمیدم همتون خیلی ازتکنولوژی ویکی خوشتون اومده و مایل بودید من توضیحات بیشتری راجع بهش بدم ولی متاسفم که دست
یکی‌ از تکنیک‌هایی‌ که کمک به پاکسازی ذهن ما می‌کند تکنیک هواوپونوپونو است،
 در ۴ قدم خیلی‌ ساده میتوانید این تکنیک را پیاده کنید:
 ۱- من متاسفم
 ۲- من را ببخش و من می‌بخشم
۳- سپاسگزار و قدر دان هستم
 ۴- دوستت دارم❤️
در تک تک این مراحل باید با صدای بلند اقرار کنیم
به ترتیبی که خودمان صدای خودمان را واضح بشنویم و کلمات را احساس کنیم.
یک بار گفتن کافی‌ نیست، باید تکرار کنیم... برای مرحله اول(من متاسفم) مسئولیت هر کاری که کرده ام و به جسم یا رو
خاطره ساختن‌ از رویاها یک وضعیت خطرناک است. گاهی متوجه‌اش نیستم. ولی وقتی می‌فهمم خودم را سرزنش نمی‌کنم. قلبم هنوز از زندگی در خیال درد می‌گیرد اما رنج برخورد نسنجیده با خودم هم آزرده‌ام می‌کند. امروز صبح از پله‌های باغچه پشت دانشکده انسانی بالا می‌رفتم و در عین حال در ماشین با او درباره رضایتم از میزان خستگی روزهام حرف می‌زدم. که چقدر خوشحالم که می‌توانم از جایم بلند شوم و کار کنم و درست بخوانم و حتی آن موقع که افسرده بودم هم خوشحال ب
امروز برای بار چندم حروف اسمشو سرچ کردم اما نبود این آیدی دیگه وجود نداشت.نبودنش و این‌که می‌دونم می‌تونم پیداش کنم و باهاش حرف بزنم اما جرئتش رو ندارم اذیتم می‌کنه و بهم احساس ضعف می‌ده.
دلم می‌خواد برم باهاش حرف بزنم، بهش بگم متاسفم که با احساسات نپخته‌م و هیجاناتی که همیشه ادعای کنترلشون رو دارم اما حقیقت این نیست بهت فرصت حرف زدن ندادم و فقط گفتم نمی‌دونم چرا این‌جام.
فقط فرار کردم بدون این‌که صبر کنم بدون این‌که به تو هم فرصت حرف
پولیش و واکس 3 اکستریم هایبریدنت سوناکس : 

پودر اکسید آلومینیومی بسیار ریز باعث رفع نور Verkratzungen ، لایه های خشک شده و صاف شدن رنگ می شود.
براق عمیق و براق ، ترمیم و ترمیم شدید رنگ کارایی دارد.
مناسب برای بدنه
براق کننده، محافظت کننده، پولیش کاری،تشکیل لایه‌ای با دوام بر روی رنگ خودرو

شناسه محصول : 202200
اگر  چند وقتی‌ست که نوشته‌های
شخصی‌تان دوم شخص جمع شده‌اند و به خاطرش احساس حماقت می‌کنید و بعد به جای درست
کردن ضمایرتان وبلاگ می‌سازید و آدرسش را به هیچ کس نمی‌دهید، متاسفم؛ این تنها
زندگی‌ای است که گیرتان می‌آید. اگر گاهی تمام مسیر دانشگاه تا خانه را پیاده برمی‌گردید
و بلند بلند با عزیزان مرده‌تان حرف می‌زنید و گاهی غریبه‌ها بغلتان می‌کنند و می‌گویند
که درست خواهد شد، متاسفم؛ این تنها زندگی‌ای است که گیرتان می‌آید. اگر خطر آس
امشب سگ شدم
میدونم تقصیر هورمونام بود، اما باید کنترل میکردم خودمو
سر یه چیز مزخرف قشقرق به پا کردم 
داد و هوار
و پنج دیقه نشد که فهمیدم چقدر کارم اشتباه بود
وقتی به این فکر کردم که هم سن و سالام یه خونه و زندگی رو میچرخونن از خودم بدم اومد
من هنوزم بالغ نشدم
متاسفم
      سـلامـ خاطرات بیچاره مـ ن
متاسفم که دوباره مچاله و به ته سطل زباله تبعید شدید. من جا مانده ام میان تجربیاتی در گرو اجبار، کنار کشیده ام از تقدیر اما این نافهمی نامطلق است، سخن کافیــیست این فلسفـهـ ی تاریک را میدریمـ..
 
دوش میـگفـت فردا بدهم کام دلـت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود
(لـسان الغیـب) 
 
 
اما متاسفم از اینکه باید اینو بگم : 
همیشه هم لازم نیست مهربون باشی.
نمیخواد هرکس به کمک احتیاج داشت به سمتش بشتابی.
اگه حال نداشتی نرو. گور پدرش !
البته تکرار می کنم : متاسفم از اینکه این جوری شدم.
آدم ها این جوریم کردن.
وگرنه من تا پای جون دادن هم رفته بودم.
اینروزهایم را نمی توانم با گذشته ام مقایسه کنم، روزهای پر رفت و آمد و شلوغ، متاسفم از اینکه بلاگری را دنبال می کنید که اینروزها ناتوان از نوشتن است. نمی دانم چه روزی اما روزی بر خواهم گشت و از خورشیدی ‌خواهم گفت که عاشقانه می آید و دل شکسته می رود. از نسیمی که دیگر کسی در انتظار خبری از او نیست...
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
متاسفم خانم محترم اما اجازه نمی دهم کسی دیگری را دوست داشته باشی. بگذار بگویند من آدمی خودخواهی هستم اما آنها هنوز صدایت را نشنیدن، هنوز یه شب را با حرف زدن با تو سپری نکردن. اگر کسی بود به من بگو چه دارد آنگاه یا خواهم داشت یا در زیر خاک ها دفن خواهم شد. متاسفم خانم محترم اما من دوستت دارم، کسی که می خواهد در شب های بارانی در حالی که دستانت را گرفته از زیبایی نم موهایت بگوید. من قصه های عاشقی زیادی شنیدم اما به آنها توجه ای نکردم اما آنگاه که تو
آنیونگ وانس
خب راستش یه چند روزیه من هر چی پست میزارم لینکاش میپره و دلیلشو هم نمیدونم و خیلی متاسفم باور کنید تقصیر منم نیست ولی سعی میکنم هر چه زودتر این مشکل رو بر طرف کنم و از شما هم خاهش میکنم زیر همین پست تمام لینک های خراب رو کامنت کنید تا هرچه زودتر ما درستشون کنیم
متاسفم. هرچند ک احتمالا این روز ها، حتا گمان نمی بری به این صحبت ها و توی دنیای متفاوتِ جدیدت، خالی از من و این فکر های غبار نشسته قدیمی، توی دالانِ تنهایی خودت نشستی و همنشینِ سکوت و افکارِ ترسناک مورد علاقتی. اما من باید بگم، ک متاسفم. برای تو؟ یا برای خودم. تعداد سالهای این تراژدیِ تلخ خیلی زود دو رقمی می شه و حالا، ک انگار با ابدیت تنهام بیشتر وقت دارم، ک فکر کنم و به یاد بیارم. حتا توی این روز ها و این جایگاه، بسیار متفاوت با وضعیتِ توام، سه
متاسفم. هرچند ک احتمالا این روز ها، حتا گمان نمی بری به این صحبت ها و توی دنیای متفاوتِ جدیدت، خالی از من و این فکر های غبار نشسته قدیمی، توی دالانِ تنهایی خودت نشستی و همنشینِ سکوت و افکارِ ترسناک مورد علاقتی. اما من باید بگم، ک متاسفم. برای تو؟ یا برای خودم. تعداد سالهای این تراژدیِ تلخ خیلی زود دو رقمی می شه و حالا، ک انگار با ابدیت تنهام بیشتر وقت دارم، ک فکر کنم و به یاد بیارم. حتا توی این روز ها و این جایگاه، بسیار متفاوت با وضعیتِ توام، سه
ادم از غریبه بشنوه کمتر ناراحت میشه تا فامیل.
سرتونو کردید تو برف نمیخوای بفهمید من چی میگم.
تاسف اوره واقعا ، خدایا خودت داری می‌بینی. میسپارم‌شون به خودت.
ولی من دیگه پشت‌دستمو داغ کنم با فامیل ارتباطی داشته باشم.
فقط در یک صورت اونم اینکه ازم عذر خواهی کنند.
بابا میگه دارم به این فکر میکنم تو تعطیلات بتونی کل آیین دادرسی کیفری رو حفظ کنیو بذاری کنار!
میگم بابااااا به خدا خستم...
الان عروسیه تو دلم که تعطیل شده دو روز ریخت این کتابا رو نمیبینم...
میگه برات متاسفم!
....
حالا خوبه من دیروز داشتم تو تب میسوختما....یه امروز حالم خوبه این صحبتا شروع شده...
آدمی از خود باید به کجا پناه ببرد؟ شاید به خلوت و سکوت
رنجی که علتش از درون باشد، تنها با خلوت و سکوت و پنهانی التیام می‌یابد، شاید البته؛ اینجا نمی‌توان از چیزی مطمئن بود.
مدتی احتیاج دارم به نبودن و اینجا نمی نویسم.
متاسفم
اگه یکم حواسمون جمع باشه، هیچ وقت حالمون بد نمیشه.
هیچ اتفاقی اونقدر آشفتمون نمیکنه که غمبرک بزنیم،
 بگیم: اه ... من حالم بده ...چرا منو درک نمیکنید؟!:/
.
و من متاسفم برای خودم بابت همه روزایی که حالم بد بود.
شایدم اگه اون روزا رو تجربه نمی‌کردم، الان به این نمیرسیدم‌.
.
.
.
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
حافظ
.
.
نمی دونم چرا این چند سال اخیر هر عید فطر استوکیومتری میخونم!:/
شب خواب دیدم یه نیسان‌آبیِ بالگرد به دیوار همسایه روبه‌رویمون خورد. چند آدم و کلی حیوون بیچاره آسیب دیده بودند. مرغ، اردک، گربه، سگ، گوسفند و ...، [بالگردِ حملِ حیوون بود!] هی از من اصرار که زنگ بزنید دامپزشک، از بقیه انکار. اورژانس دامپزشکی میخواستم زنگ بزنم، شماره‌شون رو نداشتم. به یه دامپزشک هم زنگ زدم گفت متاسفم، همکارهام نمی‌خوان بیان. 
گیج بهترین توصیف از حالم بعد از مصاحبه شنبه ستاز یک طرف خدا خدا میکنم تلفن زنگ بخوره و بگن از فلان تاریخ بیا سر کار
و از طرف دیگه از ترس برنیومدن از پسش میگم کاش زنگ نزنن

#متاسفم که این روزها در هیج وجهی از زندگی شبیه چیزی که روزگاری تلاش میکردم براش نیستم.
حقیقتا یه دوره‌ای فکر می‌کردم توانایی‌های (محدودی) که دارم همه از سر تلاش و مطالعه و زحمت و مشقت خودمه و مامان و بابا چون به اندازهٔ من کتاب نمی‌خونن یا قد من درگیر فیلم و مجله و فناوری و... نیستن، پس اصولا نقش خاصی هم نداشتن تو شکل‌گیری ویژگی‌های احیانا مثبت شخصیتیم.
جدا متاسفم برای خودم با این افکار ابلهانه.
ساعت 8.45 دقیقه صبح هست
توی یکی از ادارات بیمه ای بسیار نام آشنا نشستم
تا الان هر ارباب رجوعی اومده 
جواب سربالا شنیده و رفته 
تازه یارو زورش میاد جوااااب بده
آخرشم که پیرمرد دید جواب نمیگیره, گذاشت رفت ....
تا برسه به درب خروجی, رفت تو خودش و بعد گفت آقا ممنون ...
این کارمند نامحترم عین بوقلمون زل زده بود به سیستم روبروش و اصلا جواب این اظهار لطف ارباب رجوع رو هم نداد
واااااقعا چتونه؟ 
یعنی 45 دقیقه از شروع کار امروزتون گذشته 
انقد زود خسته شدین؟؟
متاسفم. هرچند ک احتمالا این روز ها، حتا گمان نمی بری به این صحبت ها و توی دنیای متفاوتِ جدیدت، خالی از من و این فکر های غبار نشسته قدیمی، توی دالانِ تنهایی خودت نشستی و همنشینِ سکوت و افکارِ ترسناک مورد علاقتی. اما من باید بگم، ک متاسفم. برای تو؟ یا برای خودم. تعداد سالهای این تراژدیِ تلخ خیلی زود دو رقمی می شه و حالا، ک انگار با ابدیت تنهام بیشتر وقت دارم، ک فکر کنم و به یاد بیارم. حتا توی این روز ها و این جایگاه، بسیار متفاوت با وضعیتِ توام، سه
خوبین؟
من برگشتم...
و خیلی خیلی از همتون معذرت می خوام که این چند روزه اذیتتون کردم...متاسفم^^
و از تک تکتون ممونم که باهام دردو دل کردین تا حالم بهتر شه...
به خاطر شماهام که شده می مونم و با هرچیزی که بهتون اسیب برسونه می جنگم چون شما با ارزش ترین افراد و دوستام تو زندگیمین ^^
خیلی دوس دارم یه شروع تازه داشته باشم
به معنی واقعی کلمه...دوس دارم...
ولی
 
خیلی وقته تموم کردم
اون رضای قبل نیستم واقعا، انرژی گذشته رو از من صلب کرده روزگار
رمق هیچی رو ندارم و شاید بهتره بگم، نداریم.
 
خدارو چه دیدی شاید شروع کردم
شاید...
ساعت چهار بامداد به وقت بی وقتی
حاج قاسم شبا نمیخوابید که ما راحت بخوابیم.
اونوقت یه سری دیگه بااشتباه های انسانیشون جون ۱۷۹ نفر رو میگیرن که ۱۴۴ تا اونا ایرانی بودن. 
انتقام گرفتیم، سخت، کوبنده، قاطع... از خودمون انتقام سختی گرفتیم.
+ من نمیتونم باور کنم که پایگاه آمریکایی رو زده باشن و اونا پیرهن عثمان رو بالا نبرده باشند...
ایرانم متاسفم برای تمامی مسئولین نالایقی که تو جای اشتباه قرار دارند.
القصه....
ناراحتم.... ناراحت؛ میفهمین آقایون؟؟؟!
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.شایدبرایش دنیاجوردیگری معنی پیدامینمو
توی جمع هایی که خواسته ناخواسته الان باهاشون درگیرم( دانشگاه، فامیل، یه عدهی متفاوتی از دوستا، فامیلای دور) ، هی میگن کاش یکی بیاد از این وضع نجاتمون بده ( این وضع: وضعِ مسخره ی نارضایتی از استاد، وضعِ تعصب بیخود شوهر، وضعِ کنترل ببش از اندازه ی والدین و ...)
اون لامصبی که شرایط رو تغییر میده، خودتی. اون لامصب تویی که جای یه کاری کردن، داری غر میزنی.. حالیته؟ نه جداً حالیته؟ تویی..
متاسفم، تو به خودت نیاز داری
خیلی ببخشید که درحال بخش آهنگ که روی مدیا اجرا میشه،کیفیت پایینه.
چون آپلود شده اینطوری.ولی اگر دانلودش کنید با همان 
کیفیت عالی است.این موضوع برای فیلم و اهنگ و بعضی
از فایل ها می باشد.
خیلی ممنون که سایت مارا مشاهده میکنید.
www.ful-box.blog.ir
متاسفانه امروز ۱۴ اکتبر ۲۰۱۹ سولی عضو گروه FX فوت شدند...:(
علت مرگ خودکشی گزارش شده و علت خودکشی هم فشار کمپانی اس ام و همچنین هیتر ها و فن نماها بودن.
.
واقعا برای و اس ام متاسفم که اینقدر خوب از ایدول هاش مراقبت میکنه...
همچنین جونگهیون عضو شاینی هم چند سال پیش اقدام به خودکشی کردو فوت شد......
...
اس ام واقعا داره شورش رو درمیاره و این قابل تحمل نیست..
به فندوم اف ایکس تسلیت میگم و امیدوارم سولی در ارامش بخوابه
.
به امید اتفاق نیافتادن دوباره ان....
میم گفت بهش فکر نکن اما من خیلی فکر و ذهنم درگیرش شدهدرگیر اینکه اگه یک سال قبل اون جسارت و نترس بودنم رو نداشتم ، اگه ادم اهل ریسکی نبودم الان هم اینجا و این نقطه از زندگیم نبودم و راه پیش روم انقدر قشنگ نبود شاید
و امروز چیکار کردم؟ در جواب به یک موقعیت جالب احتمالی ترسیدم.مردد شدم و با کوچکترین سیگنال منفی پا پس کشیدم
کجاست اون بخش جسور درونم؟چرا اینطوری شدم آخه
من باید این موقعیت رو تجربه کنم.باااید
اما فکر نمیکنم سراغ همین یکی برم.منتظر ب
اگر مثل آن چیزی که میشناختمت، می ماندی، آنطور که می خواستی، دوست می داشتمت!
باب مارلی

+متاسفم که تغییراتت در جهت منفی هستش . نزول کردی عزیز . اونم با تانژانت 90 درجه ! :((
میفهمی چی میگم مهندس ...
++لطفا کمی حواس ات به خودت باشه . خوبه که شاد باشیم و از زندگی لذت ببریم اما شادی و لذتی اصل و نابه که ما را رشد بده نه اینکه باعث بشه بعدها ببینیم خودمون را گم کردیم و یا اینی که شدیم اونی نبود که میخواستیم ! 
کاش میتونستم کاری برات انجام بدم . کاش میتونستم ...
متاسفانه امروز ۱۴ اکتبر ۲۰۱۹ سولی عضو گروه FX فوت شدند...:(
علت مرگ خودکشی گزارش شده و علت خودکشی هم فشار کمپانی اس ام و همچنین هیتر ها و فن نماها بودن.
.
واقعا برای و اس ام متاسفم که اینقدر خوب از ایدول هاش مراقبت میکنه...
همچنین جونگهیون عضو شاینی هم چند سال پیش اقدام به خودکشی کرد اما خوشبختانه زنده موند...
...
اس ام واقعا داره شورش رو درمیاره و این قابل تحمل نیست..
به فندوم اف ایکس تسلیت میگم و امیدوارم سولی در ارامش بخوابه
.
به امید اتفاق نیافتادن
اگر از پررو‌ بودن ما بپرسید، دلیلش بزرگ شدن با عمو و دایی اردیبهشتی‌ طلبکاری مثل خودم است که همچین پیامک‌هایی می‌فرستند:
”مسواک وکمی سیب زمینی و پیاز آماده کن برای رمضان و مثل بچه آدم نزد ما بیا‌. کتاب بدایه را هم بخر که بهت فلسفه یاد بدهم.“
-متاسفم! دیگر این واقعیت غم‌انگیز را بپذیرید؛ امسال از مریدان خود دور خواهم بود. 
+گاهی آدم‌ها هرچقدر خشن‌تر، احساساتی‌تر
این روزا خیلی بی‌فکر شدم، نمی‌دونم چرا فکر اینجاش رو نکرده بودم، عجبا.
متاسفم، بیشتر از همه برای خودم متاسفم ولی باید اینجا رو بندازم کنار، هرجور حساب می‌کنم تنها راه عاقلانه‌ای که دارم همینه. یه جورایی حس می‌کنم داره بهم ظلم می‌شه، ولی عیبی نداره، باید تاوان اشتباهاتم رو بدم.
الان تو فاز آهنگای جیسون واکرم، down و بیشتر از اون، echo. ولی خوبیش اینه که این روزا به همون سرعتی که ناراحت می‌شم زودی خوب می‌شم. خوبیش اینه که وقتی دیگه چیزی نیست ک
 
 
 اگر امکان اصلاح گذشته بود، احتمالا خیلی چیزها را پاک میکردم.. شل گرفتم، از همان ابتدا به تصوّرمان چیزهایی را القا کردند که نتیجه‌اش شل گرفتن زندگی شد.. نمیخواهم تقصیر را گردن دیگران بیندازم ولی حقیقت این است که به من و امثال من نگفتند زندگی بی‌اندازه بیرحم است، اینجا سرای خاک و خون است نه بستان گل و بلبل با چند فروند خار!! کاش جدّی‌تر بودم، خودخواه‌تر بودم و ... یقیناً خیلی چیزها هست که در گذشته نباید اتّفاق می‌افتاد و البتّه همه چیز هم
اگر مثل آن چیزی که میشناختمت، می ماندی، آنطور که می خواستی، دوست می داشتمت!
باب مارلی

+متاسفم که تغییراتت در جهت منفی هستش . نزول کردی عزیز . اونم با تانژانت 90 درجه ! :((
میفهمی چی میگم مهندس ...
++لطفا کمی حواس ات به خودت باشه . خوبه که شاد باشیم و از زندگی لذت ببریم اما شادی و لذتی اصیل و نابه که ما را رشد بده نه اینکه باعث بشه بعدها شاهد لحظه ای باشیم که حس کنیم خود واقعی مون را گم کردیم و یا اینی که شدیم اونی نبود که میخواستیم ! 
کاش میتونستم کاری ب
این روزا خیلی بی‌فکر شدم، نمی‌دونم چرا فکر اینجاش رو نکرده بودم، عجبا.
متاسفم، بیشتر از همه برای خودم متاسفم ولی باید اینجا رو بندازم کنار، هرجور حساب می‌کنم تنها راه عاقلانه‌ای که دارم همینه. یه جورایی حس می‌کنم داره بهم ظلم می‌شه، ولی عیبی نداره، باید تاوان اشتباهاتم رو بدم.
الان تو فاز آهنگای جیسون واکرم، down و بیشتر از اون، echo. ولی خوبیش اینه که این روزا به همون سرعتی که ناراحت می‌شم زودی خوب می‌شم. خوبیش اینه که وقتی دیگه چیزی نیست ک
شرمنده که زحمات یک سالتونو به fuck دادم چقدر مطلب نوشته بودید نزدیک 200 تا همشو پاک کردم الانم صندوق بیان میخوام پاک کنم خخخخ اگه مشکلی نیست؟
هرکاری از هرآدمی بر میاد!! پس جای نگرانی.
چندتا بچه سال جم شدن تیم تشکیل دادند :| بشینید سرجاتون نمیخواد انوزش بزاریدD: اون خنگول دیگه دکی )dr.cyber32) توککه حوا اسکرسپت و.. فعال کردی محدودیت نویسنگان هم فعال میکردی احمق 
...
هیچ چیز بهتر از تنهایی نیست...
 
کص ننه ی ویروس32 دورو بریاش کرده  ویروس نوبت تو هم میرسه هر ط
برای بعضی ها متاسفم.متاسفم که رویای غیرواقعی رو به بچه ۱۷ یا ۱۸ ساله القا میکنن.
اونقدر زندگی خودشون رو بعد از قبولی در رشته پزشکی آرمانی به تصویر میکشن که یه دختر یا پسر تمام هدفش از قبولی تو رشته پزشکی و دندانپزشکی بشه استتوسکوپ انداختن گردنش و روپوش سفید پوشیدن و شنیدن اسم خانم دکتر یا آقای دکتر.
واقعا تا کی میخواد ادامه پیدا کنه این وضع؟
تا کی بگیم پزشکی و دندانپزشکی فقط هدفه؟؟
تا کی میخواین پستای رنگارنگ اینستاگرامی و وبلاگی بذارین که م
بهم میگی مجبور نیستم همه رو دوست داشته باشم

نمیدونم شاید ... 
اما میخام اینو بدونی که من همه رو دوست ندارم 
کلا دایره دوستای من خلاصه میشن ب ۴ نفر ... 
۴ نفری ک ازشون فاصله گرفتم ... اونم خیلیی زیاد 
بی معرفتم . بی مرامم احمقم همه اینارو میدونم و بخاطرش هم متاسفم
اما تنها چیزی ک میخام بدونی اینه که من هنوزم دوستون دارم و بهتون فکر میکنم
یاسمن . تارا . نرگس و گوهر شماها تنها ادمایی هستین ک دلم میخاد همیشه داشته باشم.... 
انتظار باور ندارم اما این حرفا
هفته ها گذشته است و دیگر ضربان قلبم روی هزار نیست. شاید انرژی را برای سر و سامان دادن به زندگیم ذخیره می کنم، نمی دانم. اینکه می دانم این کلمات و این خطوط قرار است منتشر شود، نا امنی ای را به قلبم تزریق می کند که تازه نیست اما مقابلش می ایستم و تایپ کردن را ادامه می دهم. *دستانش روی صفحه کیبورد بی حرکت می ماند* از اول شروع می کنم. هفته ها گذشته است و دیگر قلبم تند نمی زند. * بک اسپیس را فشار داده ام. چیزی از آن کلمات باقی نمانده. دلم نمی آید این پست را
در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بودند. پس از جلسه استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس کا.گ.ب خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه؟ پس از چند ساعت استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و از رییس کا.گ.ب خواست که هیات گرجی را آزاد کند. اما رییس کا.گ.ب گفت: متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیات اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و تعدادی هم موقع بازجویی مرده ا
لعنت به کرونا!
لعنت به آدم هایی که با زبون خوش، توی خونشون نمی شینن!
لعنت به کسایی که فقط به فکر خودشونن!
مراقب اطرافیان و عزیزانتون باشین...
تروخدا جلوی مسافرت رفتن دیگران رو بگیرین!
یعنی شما راضی هستین که اون عزیزی که میرین به دیدنش، یه وقت خدایی نکرده آلوده بشه و چیزیش بشه؟!؟!
واقعا خودتون رو می بخشید؟!؟!؟
شما خودخواهی؟! باشه. ولی این خودخواهیت، فقط با جونِ بی ارزشِ خودت بازی نمی کنه؛ صد ها نفر رو درگیر خودش می کنه!
تروخدا، لطفا، خواهشا، التما
کرونا ویروس بالاخره به ایران رسید و خیلی متاسفم که نمیتونم به خیلی از رویاهام برسم. امیدورام بتونم از این بلایا هم جان سالم به در ببرم تا حداقل بتونم آخرین آرزو یا هدف م رو اجرایی کنم.
شاید این موضوع یک بهانه خوب بود تا بتونم زودتر سر و سامانی به آرزوهای ناتمام زندگی م بدم و برای رسیدن بهشون برنامه ریزی مجددی داشته باشم. 
برسیم به اصل موضوع که برنامه ریزی برای برآورده کردن یکی از آرزوهای بزرگ‌م یعنی سایکل تورسیم‌ه. البته خیلی دوست داشتم قای
چندوقت قبل خانم متاهلی از آشناها چشمش افتاد به موهای پاهام و گفت شیو نمیکنی?گفتم درحال حاضر حوصله ندارم...با حسرت گفت خوشبحالت،من که دیگه فقط دست خودم نیست نمیتونم...
من از زوایای مختلفی به دلایلم برای ازدواج نکردن فکر کرده بودم ولی هیچوقت به ذهنم نرسیده بود که مالکیت بدن خودمم خواه ناخواه کم و بیش از دستم میره و توی ذهنم در کنار از دست رفتن مالکیت تخت خواب و جبر شنیدن فیش فیش نفس کشیدن یک غول گنده بیخ گوشم،اجبار به تند تند شیو کردن موهای بی زب
احیانااااا بس نیس دیگعععععععععع ؟؟؟
 
کارتون به فن آرت رسیدهههههههههههههه ؟؟؟
 
بابا شماها دیگه چه بدبختاییی هستین دیگههههه.....
 
بعد اسمتون هم گذاشتین خواننده ؟؟؟
 
اون از هیراد فلک زدتون اینم از این مفلوک بی شعور گاو صادقلو 
خیلی هم جالبه ادعا هم دارن که ما نمیشناسیمشون و خودشونو جزو بهترین ها میدوننن
 
من برای نژادم متاسفم
 
کم مونده بیان فیک لاو رو کاور کنن به فارسی بگن خودمون نوشتیمش ....
 
نَسَبش از دو طرف به امام می رسید...
پدرش، علی بن حسین بن علی بن ابیطالب بود و مادرش، فاطمه بنت حسن بن علی بن ابی طالب...
و البته مادربزرگش هم شاهزاده ایرانی...
امام محمد باقر...
برای خودم متاسفم که اطلاعاتم در مورد این امام معصوم، خیلی کمه....
برخی روایات میگه که نشون میده این امام هم در کربلا حضور داشته...
 
در جائی فرمود:
"دعا، قضا را بر می گرداند، حتی اگر آن قضا، محکم شده باشد"
پس یه دعا می کنم آمین بگو:
خدایا آنی و کمتر از آنی ما را به خودمون وانگذار"
یه بار دیگه این ترویی رو که یوش داره رو به افق محو میشه رو ببینم تو استوریاتون بلااستثنا بلاک
انگار خودتون قبلا اونطوری نبودین حالا برا فالوراتون استوریش میکنید ک چی‍♀️
خیلی دلم میخواس اینو منم استوری کنم براشون
منتها گفتم زششته بی عصابیمو بکنم تو چش بقیهِ فالورای قشنگم
 
همچنین زشتههه که وقتی یکی بهتون اعتماد کرده و حالا ک بینتون بهم خورده برین ازاعتمادش سواستفاده کنین. میفهمین زشته؟ الان که من شخص سوم بودم و این ماجرا جلو چشمام رخ داد
جلد اول..قسمت هشت
...از زبان جک-واقعا متاسفم نمیدونستم اینقدر گذشته تلخی داری._اره ، خیلی تلخ بود هرکسی که جای من بود الان دیگه شاید مرده بود._بعدش چی شد ؟ بعد از اون وقتی که تورو به بلک ویزارد داد پدرت کجا رفت ؟ الان کجاست؟_بعدش
بلک ویزارد منو به عنوان غرامت از پدرم گرفت ، فکر نمیکردم پدرم منو به
ازای یک صلح به کسی بده ، حالا که چاره ای نداشتم ، من آنقدر ضعیف بودم که
حتی توان دفاع از خودمم نداشتم._درکت میکنم واقعا سخته که پدر پسرشو برای یه صلح اح
هوای راهرو دادگاه گرفته و خفه بود. چهره غضبناک پیرمرد در هم گره خورده بود و پسر مدام با التماس می‌گفت: آقا غلط کردم، تو رو به خدا مرا ببخشید... پیرمرد با غیظ پسر را نگاه کرد و به یاد حرف پزشک افتاد: متاسفم، خانم شما سکته قلبی کرده و در دم... اشک روی گونه‌اش لغزید. باز صدای پسرک در گوشش پیچید: غلط کردم آقا! من فقط شوخی کردم، خانومتان که گوشی را برداشت گفتم شوهرتان تصادف کرده و مرده! به خدا همین!
روی صندلی اتوبوس نشسته بودم و چشم‌هایم بسته بود. می‌خواستم بخوابم اما صدای پسر جوانی که پشت سرم نشسته بود و داشت با تلفن حرف می‌زد، اجازهٔ خوابیدن به‌من نمی‌داد. صدایش آن‌قدری بلند بود که من و چندنفر آدم دور و برمان بشنویم و در جریان صحبت‌هایش قرار بگیریم. داشت به دوستش می‌گفت: «حالا فقط دست‌خوردهٔ توئه یا کس دیگه‌ای هم بوده؟ راستش رو بگو امیر. هان! پس فقط خودت؟ خب خوبه‌ پس. نه، عیب نداره. ما که غذامون رو باهم شریکیم، این همه بالا و پایی
نامه نوشتن برایم حال خوبی دارد و زیاد برای آدم‌ها نامه نوشتم، آدم‌های دور و نزدیک، آدم‌های غریبه و آشنا اما حتی یک‌بار فکر نکردم می‌توانم برای تو بنویسم شاید چون نوشتن برای تو عریانی محض نیاز دارد و من از این حجم عریانی و روبه‌رو شدن با خاکستری‌های وجودم می‌ترسیدم.بیشتر از هرکسی تو را آزار دادم و سرکوب  و انکارکردم. تو بیشتر از همه به من نیاز داشتی و من همه‌ی این مدت در برابر نیاز تو کور بودم. رنج و تنهایی کشیدی و نیاز داشتی صحبت کنیم و م
اینو باید توی اولین پست بعد از تابستونم میگفتم
خوب واقعیت اینه که من بزرگ شدم، از نظر عقلی به خصوص، خوب توی سال گذشته من نمیدونم چرا انقدر اونطوری شده بودم که با خیلی هاتون دعوا کردم و خیلی زود بهم برمیخورد و اصن یه عجوبه ای بودم برا خودم، نمی دونم چجوری تحمل میکردین:/ واقعا ببخشید ، اگه کسی رو ناراحت کردم اگه ازم رنجیدید متاسفم، اصلا چند وقته من همش در حال عذر خواهی کردنم واسه رفتار های دوران جهالتم:/ خبر خوب اینکه الان خیلی عوض شدم، ولی خیلی
خیلی دوری ازم، نه؟ فکر نمی کنم هیچ ایده ای داشته باشی. این تویی ک پشتش به منه، توی افق نگاهت نیستم قاعدتا. چطور می خوای بفهمی چقدر ازم دوری وقتی حتا نگاهم نمی کنی؟ ولی من دارم می بینمت، اندازه یه نقطه شدی تو اون دور دورا، ولی هنوز هستی. غم انگیزه نه؟ فکر نمی کنم بدونی از چی حرف می زنم. وقتی نفس هات به صفحه چوبی تابوتِ جلوی صورتت می خوره و بر می گرده، دنیا برات همینقدر کوچیکه. وقتی زودتر از موعد، خودت رو دفن کرده باشی چیز زیادی نمی مونه ک بخوای برگ
روز پنجم آذر1385... آثار «بابک بیات» از همه جا به گوش می‌رسید اما پنج، شش سالی بود که او برای هیچ فیلمی موسیقی نساخته بود. آخرین کارش در فیلم سینمایی «سام و نرگس» به کارگردانی ایرج قادری بود که در سال 1379 ساخته و اکران شد اما قبل از آن برای قریب به 75 فیلم سینمایی آهنگسازی  کرد.
 بیات از همان اولین دوره جشنواره فیلم فجر با فیلم «مرگ یزدگرد» ساخته حضور پیدا کرد. «آن مرد مهربان بود. آن مرد نواهایی در سر داشت که رهایش نمی‌کردند. آن مرد وقت کمی داشت، نه
در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بودند. پس از جلسه استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس کا.گ.ب خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه؟ پس از چند ساعت استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و از رییس کا.گ.ب خواست که هیات گرجی را آزاد کند. اما رییس کا.گ.ب گفت: متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیات اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و تعدادی هم موقع بازجویی مرده ا
بچه ها خیابون فانتزی زدنهام رو پیدا کردم! خیابونی که کلی طولانی باشه و همزمان پر از دار و درخت باشه و دلگشا باشه و به چند خیابون دیگه که خونه های توش دقیقا مثل قصر هستن و حتی دور و تا دور حیاط رو لامپای رز خوشگل کاشتن! راه داره رو پیدا کردم! بلاخره بعد از کلی تلاش!
مقاله سال 2019 م یه سایتیشن جدید داره! تا اینجا تعداد سایتیشن هاش شد 5 تا!
بهترین سایت برای چک کردن تعداد سایتیشن ها اسکوپوس و وب آو نالج یا وب آو ساینس هست.
ولی در کل شد 5 تا!
حالا اون استاد
دیگه عادتت شده هر شب چند جرعه از روح خستت رو به کف خیابونای سرد و بی روح این شهر می چشونی. انگار هوای بازدمت توی این سرما خاطراتت رو باهاش زنده می کنه ؛ مگه نه ؟!
یاد مالبرو می افتی، لایتش !! با یه فندک ، همدم بی کلک ، که سوخت تا بسوزونی ذره ذره از وجودتو. چه فایده ای داره وجود وجودت، وقتی اونی که باید کنارت وجود داشته باشه دیگه وجود نداره ؟!
دستت می ره توو کاپشنت تا پیدا کنی یارتو اما انگار یادت رفته که تو اصلا سیگاری نیستی!! متاسفم برات که فقط توی
دیگه عادتت شده هر شب چند جرعه از روح خستت رو به کف خیابونای سرد و بی روح این شهر می چشونی. انگار هوای بازدمت توی این سرما خاطراتت رو باهاش زنده می کنه ؛ مگه نه ؟!
یاد مالبرو می افتی، لایتش !! با یه فندک ، همدم بی کلک ، که سوخت تا بسوزونی ذره ذره از وجودتو. چه فایده ای داره وجود وجودت، وقتی اونی که باید کنارت وجود داشته باشه دیگه وجود نداره ؟!
دستت می ره توو کاپشنت تا پیدا کنی یارتو اما انگار یادت رفته که تو اصلا سیگاری نیستی!! متاسفم برات که فقط توی
اینا جمله‌هایی از زبان وحید هستن که به دلم نشستن و برای خودم یادداشتشون کردم
یه جنبه‌ای از جادوی سیاه اینه که آدما رو با لفظمون بی‌نام کنیم... پدرام دیگه پدرام نباشه، هرمس باشه!
دید ساحر در ارتباط: اون کجاش درد می‌کنه؟ من کجام درد می‌کنه؟ درد اون درد منه...
نه خاطره‌ای و نه تصور، تو اراده‌ای و حیرت و تحول
متاسفم، عشق همراهت باشد.. دوستت دارم، متشکرم :)
 
اینم یه جمله‌ی بامزه بود که ربطی به ساحر نداره ولی باهاش حال کردم :)
هزینه‌های مشترک زندگ
جلد اول..قسمت هشت
...از زبان جک-واقعا متاسفم نمیدونستم اینقدر گذشته تلخی داری._اره ، خیلی تلخ بود هرکسی که جای من بود الان دیگه شاید مرده بود._بعدش چی شد ؟ بعد از اون وقتی که تورو به بلک ویزارد داد پدرت کجا رفت ؟ الان کجاست؟_بعدش بلک ویزارد منو به عنوان غرامت از پدرم گرفت ، فکر نمیکردم پدرم منو به ازای یک صلح به کسی بده ، حالا که چاره ای نداشتم ، من آنقدر ضعیف بودم که حتی توان دفاع از خودمم نداشتم._درکت میکنم واقعا سخته که پدر پسرشو برای یه صلح احمق
سلام.
امیدوارم که حالت خوب باشد . امیدوارم از اینکه امشب برای اولین بار  به تو پیام نداده ام ناراحت نشده باشی . میدانم الان حال خیلی بدی داری اما مطمئن باش حال من بهتر از تو نیست .خیلی متاسفم که اینقد بد دارم تو را وداع میگویم رها بدان هر جا که باشی قلب من دور از تو نیس . من در هر حالی هم که باشم به تو فکر میکنم امروز ۹.۱۲.۹۸هست . امروز جمعه بازار بخاطر کرونا بسته بود ، ما هم رفتیم کاکل چیدیم
به چه می‌اندیشی!
نگرانی بیجاست...
عشق اینجا
و‎ ‎خدا هم اینجاست،
لحظه‌ها را دریاب
زندگی در فردا
نه، همین امروز است!
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه و زیبا
 
یك زن
برای زیبا ماندن
به دوستت دارم های
مردی نیاز دارد
كه هرروز آرام
در گوشش زمزمه كند
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه کوتاه
 
وقتی انسان‌ها همدیگر را دوست داشته باشند، همدیگر را می‌بخشند. اما وقتی دائما مجبور به این کار شوند، از دوست داشتن دست برمی‌دارند...!
 
++++++++++++++++++++
من عاشق نمی شوم این را می توان از نگاه های رو به پایین هنگامی که از پیاده رو عبور می کنم متوجه شده باشی. شاید دروغ می گویم چون من زنده هستم و دارم لبخند می زنم! مدت های هست که می توانم تو را در صندلی شاگرد بنشانم و زمانی که سرعت و زمان ادغام می شوند به گوشت بسپارم ترانه های که به من حس زندگی می دهند. بهتر نیست؟ بگویم: متاسفم، که تلاشی برای با هم بودن نمی کنم! در حالت عادی من انتظار رفتنت را می کشم، اما هنوز ایستاده ای! فکر کنم متوجه شدی؟ زمانی میگذر
یه لحظه یادش افتادم و یطوری شدم حق دارم بهم برخورده ؟ خیلی حس بدی بود حالا این بی اعتمادیه و ترس حق بااونه ولی خوب بود به روم نمیاورد 
به نظرم وقتی چیزی از طرفت نمیدونی یعنی یه بی اعتمادیه هست ته ته دلش !
پس چه ارتباطیه این؟ حتما سر فرصت باید به روش بیارم و بگم ... 
حتی مایل نیستم دیگه صحبت کنیم بخاطر این همه ترس !
کاش منم کمی تودار بودم و هیچیمو نمیدونست ... ! 
ازین به بعد باید حواسمو جمع کنم چیزیو نگم و توضیح ندم ووو... هرچند خودش میپرسه منم جواب می
یه لحظه یادش افتادم و یطوری شدم حق دارم بهم برخورده ؟ خیلی حس بدی بود حالا این بی اعتمادیه و ترس حق بااونه ولی خوب بود به روم نمیاورد 
به نظرم وقتی چیزی از طرفت نمیدونی یعنی یه بی اعتمادیه هست ته ته دلش !
پس چه ارتباطیه این؟ حتما سر فرصت باید به روش بیارم و بگم ... 
حتی مایل نیستم دیگه صحبت کنیم بخاطر این همه ترس !
کاش منم کمی تودار بودم و هیچیمو نمیدونست ... ! 
ازین به بعد باید حواسمو جمع کنم چیزیو نگم و توضیح ندم ووو... هرچند خودش میپرسه منم جواب می
سرصبحی بعد از یک هفته قطعی اینترنت، تازه می توانم چند سایت را باز کنم و فیلم اعتراضات مردمی را ببینم. البته گزارش ها همه شان توسط خبرنگاران دولتی تهیه شده اند اما همین هم برایم غنیمت است. به حرفهای مردم گوش می کنم. به جایگاه داران بنزین، آتش نشانان، مردم عادی که ناغافل گلوله خورده اند. زن ها و مردهای کارگری که به قول خودشان نه این طرفی بوده اند و نه آن طرفی و فقط داشته اند از مسیر همیشگی خانه شان عبور می کردند که دامنگیر اعتراضات شده اند. 
یاد ح
امروز برای شما عزیزان داستانی داریم با موضوع آرزوی مرد که می‌توانید در زیر بخوانید و کلی از خواندش لذت ببرید و خوشحال شوید.
 
یک زوج در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران دنج رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودند.یک زن جادوگر که از آنجا می گذشت وارد رستوران شد و سر میز انها رفت و گفت: آه شما زوجی مثال زدنی هستید و درتمام این مدت به هم وفادارموندید ، برای همین هرکدام از شما میتواند آرزویی کند و من با کمک دانشی که دارم آن را بر آورده
من فیکشن Cider و همینطور Shameless رو به خواست نویسنده از سایت برداشتم
متاسفم بابت اینکه خیلیاتون دنبالشون میکردین ک دوسشون داشتین اما مجبور بودم
مثل اینکه چندوقته چنلای روبیکا فیکای چنلای تلگرامو بر میدارن و به اسم خودشون تو کانالشون میزارن و هیچ اجازه ای از نویسنده نمیگیرن (به وضوح دیدم که میگم)
این فقط برای فیکشنا نیست بلکه همه ی کانالا این اتفاق براشون افتاده و همشون چنلارو خصوصی کردن
گایز یع نکته
لطفا ازتون خواهش میکنم فیکشنارو و هرچی رو ت
سال کنکور، روی یک برگه ی آبی کوچک، سرسری نوشتم که " و ما النصرُ الّا من عند الله العزیز الحکیم " و با یک چسب نواری چسباندمش رو به روی میز تحریرم. تا یادم باشد که واقعا نصر و پیروزی ای نیست مگر به دست خدا. با آن که از "پر" کردن فضاهای دور و برم بیزارم و ترجیح میدم هیچ چیزی مثلا به دیوار اتاقم نچسبیده باشد، اما هنوز آن برگه ی آبی رنگ را نکنده ام. شاید الان عملا دیگر انقدر عادی شده است که آن را نمی بینم. امشب همانطور که داشتم لپ تاپ را روشن می کردم چند ث
بسمه تعالی
اکر واقعا از تنور امثال شینزو آبه چیزی گرم می شود چرا آبه و سایر حاکمان خیالی ژاپن نمی توانند از نوامیس خود در کشور خودشان در مقابل سربازان آمریکایی مستَقر در ژاپن دفاع کنند.ب
رای حامیان جریان اصلاحات متاسفم که برای حضور افرادی نظیر آبه که کشورشان در حد یک مستعمره ی آمریکا است چنین اظهار خوشحالی می کنند،باید در روزهای آینده ببینیم آبه با چه ماموریتی از سوی اربابان آمریکایی خود به ایران سفر کرده است؟؟؟
به قول دوستان فضای مجازی با
تکست داد که از فلان گروه پیداتون کردم میشه آشنا بشیم بیشتر. 
قصدم بیشتر این بود سرکار بذارمش خدا بگذره از سر تفصیراتم 
گفتم بفرمایید. شروع کرد گفت از خودش و من که دور و برم پر شده از پسرهایی که ۵-۶ سال کوچکترن ازم پیچوندمش تا بفهمم چند سالشه بعد سنم رو بگم ۸ سال از من بزرگتر بود متولد اوایل دهه ۶۰. خلاصه من هم سنم رو گفتم و شروع کرد گفتن که من قدم بلنده ها شما قدتون چنده بعد که گفتم گفت: قدتون بلنده ولی میتونم بپرسم چند کیلو هستین؟! گفتم نه متاسفم
زنی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای در کادر بزرگی دیده می شود با تابلوی «اتاق عمل». چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح از آن خارج می شود. زن نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. زن با چهره ای آشفته به او نگاه می کند ... دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه، نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه
و خوبی یه جمع دخترونه، یا حداقل جمع دخترونه‌ی ما اینه که اگر دلت گرفت، اگر دلت گریه خواست می‌تونی خیلی راحت بگی: بچه‌ها، بیاید لامپا رو خاموش کنیم گریه کنیم. و می‌دونی که کسی بهت نمی‌خنده، چون خود اونا هم دارن گریه می‌کنن.
یا می‌تونی دپرس باشی و وقتی گفتن چته، بگی نمی‌دونم با اینکه می‌دونی. از بس ندونستی که همه باورت می‌کنن، هیچ‌کس پی‌شو نمی‌گیره. 
+ بعدم از زور "ندونستن" پاشو برو اون گوشه حیاط که به زور اینترنت گوشی E می‌شه و بیست دقیق
امروز تا حدی داغان(همون داغون خودمون) بودم که یهویی 7 تا قرصو با هم خوردم اونم قرصای قوی در حالی که ناشتا بودم
حالا اولش که حالم بهم میخورد بعدشم که کلا از هوش رفتم... یعنی خدا به دادم رسید
الان پیش خودتون میگین این روانیه یا هر چیز دیگه ای... ولی اگه یذره موقعیتمو میدونستین درکم میکردین
توی وب اصلیم هیچی نمیگم هیچی
ولی خب باید از بهار جان یه عذرخواهی بکنم(گرچه اینجا رو نمیبینه) «مهربون قول داده بودم امروز پست بزارم ولی خب ببخشید نمیتونم متاسفم.
یه چیز بانمک وجود داره در مورد تماشای سریال «بازی تاج و تخت» بین ترمک‌ها. سرصبح وقتی مجبوری کارگاه ُ باشون بگذرونی، با این سوال از بقیه‌ی دوستان‌شون شروع می‌کنند « قسمت ۲ که چیزی نبود، ولی آنچه خواهید دیدش خیلی خوب بود، همون تیکه‌ست که آریا فولان.» به‌ش می‌گی «عه! قسمت جدید اومده؟» که بفهمه و دهان‌ش ُ بسته نگه‌داره. دوباره شروع می‌کنه «دیگه از آریا متنفرم، چرا این کارو کرد؟» [!] این دفعه علنی به‌شون می‌گم «بچه‌ها لطفاً اسپویل نکنید. :]
سامان قدوس هافبک تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه آمیان فرانسه روز گذشته به مدت ۴ ماه از حضور در میادین فوتبال محروم شد.
قدوس به دلیل نقض قوانین نقل و انتقالات و پیوستن وی به آمیان فرانسه این بازیکن را ۴ ماه محروم کرده است.
بازیکن ملی‌پوش در تابستان ۲۰۱۸ در حالیکه ابتدا با با توافق باشگاه اوسترشوندس با اوئسکا اسپانیا قرارداد بست. اما بعد از مدتی راهی فرانسه شد و به عضویت آمیان درآمد. به همین خاطر اوئسکا به فیفا شکایت برد که فیفا تیم اسپانیایی ر
 
ریتم 4/4
اول اهنگ تا قسمت واسه همینه بعد تو با ارپرژ4/4 بزنید بعدشو خود ریتمشو شروع کنید ....
 
E                                  F                             G                  Am
اسمشو تقدیر نذار       جدایی تقصیر تو بود      همیشه یکی کم میاره       این دفعه نوبت تو بود
E7                                  E                          F                                  G              Am
اگه دوباره دیدمت        شرمنده از خودت نبا
من اینجام. نه اینکه کفتر جلد باشم، فقط چون جای دیه ای نیست ک برم.  و نموندم اینجا چون بلد نیستم ک برم، فقط اصلا دلم نمی خواست ک هیچوقت هیچ جایی می بودم. برای همین، نه برای برداشتن یه قدم کوچیک جدید حاضرم، و نه زیاد با این تکرار همیشگیم خوب کنار اومدم. متاسفانه زیاد برای "هیچ جایی" بودن مناسب نیستم. به ظاهر عادی و نه حتا هنجار شکنم و میلی نیست برای برخلاف جریان بازی کردن، در واقع اصلا دوست ندارم ک بازی کنم. یک جورایی متاسفم ک اینجا وجود دارم. و حال
این دل خیلی حرف داره... ولی حرفای رو مخش که الان نمیزاره بخوابم ایناست، دیروز بهش قول دادم فردا مینویسم ببار الان بخوابم الان کچلم کرده:)
دایی اش اورد. خیلی سرد بود. حق داشت ناراحت باشه. هنوزم حق داره. ولی تقصیر من چیه؟ من فقط کاری که بزرگ ترا رومیگم انجام میدم. یک بار حرف تورو انجام دادم نتیجشم دیدم. میدونم اکثر دلخوریش هم همین بزرگتراس این از اخرین گفتگومون میشه فهمید. ولی  سرد بودنش اذیتم کرد. کاش دوباره گرم نمیشدیم. چیشد اصن؟ دوباره من بات حر
من بشدت دلم برا خونه بچگیا و اون همه علاقهم به مطالعه تنگ شده.
خونه مون که دو طبقه بود و من یه کارتن کتاب روی پله ها داشتم و همه شون رو ۱۰۰ بار خونده بودم و حفظ بودم.
افتاب میتابید تابستون و من یکی از اویزه های لوستر رو برداشته بودم و گرفته بودمش تو نور. نور اون تو تجزیه شده بود و من رنگین کمان دبده بودم و ذوق کرده بودم و به مامانم نشون داده بودم. مامانم الهی فداش بشم اومده بود پایه باهام 
نگاه میکرد. علاقه من به فیزیک از همون جا شروع شد.
 
علوم پای
من اینجام. نه اینکه کفتر جلد باشم، فقط چون جای دیه ای نیست ک برم.  و نموندم اینجا چون بلد نیستم ک برم، فقط اصلا دلم نمی خواست ک هیچوقت هیچ جایی می بودم. برای همین، نه برای برداشتن یه قدم کوچیک جدید حاضرم، و نه زیاد با این تکرار همیشگیم خوب کنار اومدم. متاسفانه زیاد برای "هیچ جایی" بودن مناسب نیستم. به ظاهر عادی و نه حتا هنجار شکنم و میلی نیست برای برخلاف جریان بازی کردن، در واقع اصلا دوست ندارم ک بازی کنم. یک جورایی متاسفم ک اینجا وجود دارم. و حال
تو را از مرگ می ترسانند ! و چه نادانند آنهایی که فکر میکنند می توانند عاشقان شهادت را از عشقشان بترسانند!و دشمنانت بدانند که :"همه ی ما قاسم سلیمانی هستیم"✌✊
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک
حالا "حاج قاسم" هم به "حاج‌احمد" پیوست...
حاج قاسم دستور داده بود ورودی دفتر نیروی قدس در تهران، عکس بزرگ شهید احمدکاظمی رو نصب کنند تا هر روزی که می‌خواد وارد دفتر کار بشه، عکس رفیق و همرزم قدیمی‌ش رو ببینه
• رهبر کشورمون ، درجه ی سپهبد به سردار قاسم سلیما
اشتباهات من تو زندگی کم نیستن 
اشتباهات من تو زندگی حتی زیاد هم هستن 
آداب اجتماعی داشتن فقط به احوالپرسی گرم و شوخی و خنده نیست 
به جواب تلفن عمو را دادنه 
یاد محمدشون افتادم 
اینکه ته دل آدم چیه فرق داره با اینکه چی تو عمل داری انجام میدی 
حسین چقدر در مورد من حق داشتی 
امروز همکارم بهم تسلیت گفت گفتم شما چرا مشکی پوشیدین؟ گفت پسردایی خانمم یهو دم در خونه شون افتاده و مرده :| 
گفتم چند سالش بوده؟ گفت ۳۲ ۳۳ 
گفتم اگه ۳۳ بوده یعنی همسن من :( 
ام
اشتباهات من تو زندگی کم نیستن 
اشتباهات من تو زندگی حتی زیاد هم هستن 
آداب اجتماعی داشتن فقط به احوالپرسی گرم و شوخی و خنده نیست 
به جواب تلفن عمو را دادنه 
یاد محمدشون افتادم 
اینکه ته دل آدم چیه فرق داره با اینکه چی تو عمل داری انجام میدی 
حسین چقدر در مورد من حق داشتی 
امروز همکارم بهم تسلیت گفت گفتم شما چرا مشکی پوشیدین؟ گفت پسردایی خانمم یهو دم در خونه شون افتاده و مرده :| 
گفتم چند سالش بوده؟ گفت ۳۲ ۳۳ 
گفتم اگه ۳۳ بوده یعنی همسن من :( 
ام
سلام به روی ماهتون 
راستش اعصابم شخمیه اصلا میخوام درباره ی بازی حرف نزنم برای روح و روانم بده 
اصلا به من چه که چند چند شد .. 
والا !!
خب درباره ی تاخیر یک روزه ام فقط میتونم معذرت خواهی کنم فقط و فقط و فقط میتونم معذرت خواهی کنم 
اوضاع کمی بهم پیچیده شده بود نتونستم اپ کنم 
قول هم سر جاشه پنج شنبه منتظر قسمت بعدی باشه 
خلاصه اینکه بخاطر انتظاری که کشیدید متاسفم و سعی میکنم جبران کنم 
خب بریم ادامه ی مطلب برای گپ زدن و قسمت جدید 

ادامه مطلب
گیر افتاده ام
میان انسان های پر ادعا
همان ها که شعارِ زندگی هر کس مربوط به خود اَش است سر می دهند
اما در مواجه با پوششی متفاوت، فکری متفاوت، نگاه و زندگی متفاوت
می شوند قاضیانِ علامه دهر
دست در دست یکدیگر، مشت مشت حرف ویرانگر به دهان، نگاه های قضاوتگر در چشمان
می تازند به بی پناهانی که تنها تفاوت شان، تفاوت آنهاست
گیر افتاده ام میان انبوه نگاه هاشان، حرف هاشان، ادعا و شعار هاشان
همان هایی که عینک روشن فکری بر چشم زده اند و از برابری در روابط ز
We lost each other just because of her boyfriend
هه واقعا متاسفم.
نه دلم میخواد و نه حوصلم میشه که رابطمونو درست کنم.حتی وقتی میدونم به قیمت تنهاییه خودمه.
ماجرا از اونجا شروع شد که به خاطر از دست دادن دوست پسرش بعد از سه ماه تمام غم هایی که خورده بود، رو هم جمع شد و یهو افسردگی شدید گرفت و دلش نخواست با هیچ کس در ارتباط باشه.بعد من خیلی ناراحت شدم یهو یه هفته هیچ حبری ازش نبود در صورتی که قبلش هر شب و هر لحظه باهم بودیم.و اینکه منم وابستش شده بودم.خب اولش درکش کردم گف
حمایت از جمله چین
کمپین حمایت از سازنده جمله چین و روند ساخت
امروز در روند ساخت جمله چین به نتایجی رسیده ایم که ارزشمند هستند و نشان دهنده قدرت برنامه نویسی ایرانی است . با اینکه تماما انگلیسی می باشد اما ایرانی های فارسی زبان در زمینه برنامه نویسی پیشتازند . امیدوارم در این شرایطی که هم باید بیکدیگر کمک کنیم نرم افزار جمله چین من به شما کمک کرده باشد . امیدوار باشید که در نسخه های بعدی این نرم افزار شامل تحولات بسیاری می شود . من خودم به شخصه
به نظر شما اتفاقی است که همین نقد فیلم‌های شلخته‌ای که نوشته‌ام در صدر گوگل باشد؟
من اولین نقد فیلمی که نوشتم coco بود و سایت inaghd بازنشرش کرد و زمان خودش هم اولین نتیجه گوگل بود.
نقدی هم بر دو سریال چرنوبیل و افسار گسیخته نوشتم که الان وقتی توی گوگل سرچ کنید بعد از زومجی می‌آیند. بله درست است که سئوی سایت ویرگول خیلی مهم است ولی آخر ۱۰۰ تا مطلب مشابه در همان ویرگول هم پیدا می‌شود.
فکر کنید اگر امثال من در کار فرهنگی ایمان بیشتری داشتند و با نظ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها